گل بوته های شعر و ترانه ( دفتر دل نوشته ها )

دل نوشته های خودم در تنهایی خودم به خاطر خودم و برای خاطر خودم . . .

گل بوته های شعر و ترانه ( دفتر دل نوشته ها )

دل نوشته های خودم در تنهایی خودم به خاطر خودم و برای خاطر خودم . . .

انتظار

انتظار . . .


جمعه نزدیک است

او در راه . . .

امروز ،

یا فردا

یا نشد پس فردا . . .

ذوالفقار در دست

از گرد راه می رسد حتماً

 سی صد و سیزده مرد مؤمن

با مشت های گره کرده اطرافش

و نقطه چین انتظار را با عدل پر می کند بی شک .


94/06/08


روز ولادت قائم آل محمّد ( عج ) تبریک و تهنیت باد .



سنی دون پس ؟


سنی دون پس ؟

منه حیرتله باخان گوزلـــری شهلا سنی دون پس ؟
گوزومه خیره قالان دختـــــر عذرا سنی دون پس ؟

یاشاییش طالب اولان نرگــــــــــس بینا باخیشیملان
منــی گورمکله اؤلان گؤزلری بینا سنی دون پس ؟

سنی تعقیــــــــــــــــب إدَن غافل بیچاره ، یانان من
و  واری دور خبـری إئدمَدی حاشا سنی دون پس ؟

سو آخان چشمه گؤزونـدن سنــــه حیرتله باخان من
منه بیر غمزه باخان مســـــت فریبا سنی دون پس ؟

سنــــــــــــون او جام جمه تای پیالا گؤزلره ورگون
اوزومم کی دِدین اول یوســف برنا سنی دون پس ؟

سِوگی سیــــــز یاتماموشام دورماموشام مجنونا بنزر
ییوب ایچمـــک یرینه سوگولوی تنها سنی دون پس

اؤ کی ورمزدیر الینن سنـــــــــــــی بیگانیه اصلا !
گوردون ایندی منی دیم من ، منه دنیا سنی دون پس

دولانوپ عـــــــــــــــادلِ آوارة صحرا سحر آخشام
نه بولیدی کی اؤنا ناهیـــــدِ صحرا سنی دون پس ؟


95/02/23  ساعت 2 بامداد
ع.ف

قالب شعر : غزل ( ترکی )
وزن شعر : قعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن
نام بحر : رمل مثمن مخبون

تقدیم اولور  صمیمیتله حیات یولداشیم « ناهید » آدیندا نجابتلی خانیما .


××××××××××××


برگردان شعر به فارسی در قسمت نظرات همین پست .




از عشق که می نویسم ...

از عشق که می نویسم ...

از عشق که می نویسم بارانی می شوم
دلم بارانی از اشک می خواهد برای غبار دلتنگی
یک اتفاق ساده می خواهم
تا تو را در خود تکرار کنم
تکرار تو برای گلبول های سفیدم حیاتی ترین عادت
 دلم را آباد می سازد
دمی تازه
باز دمی دوباره ...
به شعر سپیدم با روسیاهی دعوتی
به نظمت که می کشم
وزن می یابم
رو سفید می شوم
نظم می گیرم
لرزش دلم ، دستم
فشار خون بالایم
وسعتی می خواهد برای اعتراف
که بدانی
دوستت دارم
از حد خود گذشته ام
و طاقتم طاق می شود برای انزوا
خلوتی برای انقباض لب هایت
گوشه ای برای انبساط لب هایم
فرصتی که فقط از تو
تنها از تو
آری تنهای تنها از تو
شعر بسازم .........

95/02/08

++++++++
قالب شعر : سپید







میلاد مولود کعبه مبارک

سالروز میلاد مولود کعبه حضرت علی (ع) را خدمت تمامی سـروران نازنینم و روز پدر را خدمت تمامی پدران ارجمند از صمیم قلب تبـــریک و تهنیت عرض می کنم ، من جمله ابوی بزرگوار خودم جناب آقای حاج حسن فنائی  و این دو دوبیتی را  تقدیم به  گل رویشان  می نمایم :


گوهر سخن


شمیم باغ عشم را تویی ناب

از این گوهر سخن دریاب و دُریاب :


شب تاریک دشت غصّه ام را

فروغ شمع چشم توست مهتاب


آفتاب قلب تو


گل بی خار عنّاب جمالت

ربوده از من شیدا بطالت


وجود آفتاب قلب تو بر

فضای هستی ام دارد دلالت



هر دو دوبیتی به تاریخ :


1369/12/02


مثل هر شب ....

مثل هر شب . . .

نمی دانم چــــرا بی خوابم امشب
اسیــــــــــــــــر پرتو مهتابم امشب

دو چشمم مثل هر شب خیره بر در

یکی خـــــــون دیگری پرآبم امشب


70/06/08

ع.ف


قالب شعر : دوبیتی
وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن فعولن

نام بحر : هزج مسدس محذوف





جوانی

جوانی


هَب   الایّاَیّامَ   ذِئـــــــبٌ   لارحیما

وَ  أو  ،  هَــــــب  ثعلباً  دوناً  لئیما


تَعَلَّم    فأرهً    أنــــــــــــتَ     یداهُ

لِإنَّ  عُمرَکَ   خصــــــــــمٌ  خصیما


و  آتٍ  تَعلَمُ  المـــــوتُ ،  حبیبی !

فإذهب  فی  سبیـــــلٍ  مستقیما


الهی!  یلــــذُ  لی  صوغ  الکلامی

خــــدایا  می شوم  یعنی  کلیما ؟


جوانی  گنجی  ارزشمند  باشـــد

فراقبهُ     عزیـــــــزی      یاعلیما !


اگرچه تیپ ، خوش باشد جوان را

بدون   دین  شـود  دردی   عظیما


اگـــــــــر ایمان  و  باور  با جوانی

اولا بیــــــــــر ذرّه علمینن سهیما


جـــوان  اوندا اولار  اسلامه  لایق
شبـــــــابٌ    دورهُ  ،  دورٌ   سلیما


94/10/14 ساعت 12/30 شب
ع.ف

قالب شعر : غزل ( ملمّع )
وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن فعولن

نام بحر : هزج مسدس محذوف


ترجمه :


روزگار را گرگی بی رحم فرض کن

و یا روباهی پندار پست و فرومایه


مطمئن باش تو در دستانش موشی هستی

برای این که عمر تو دشمنی خاصم است


و ای دوستم ، می دانی که مرگ خواهد آمد

پس در راه مستقیم برو


الهی ، ساختن کلامم به من لذّت می دهد
خدایا یعنی صاحب سخن می شوم ؟


جوانی گنجی ارزشمند باشد

پس عزیزم ! ای انسان دانا ! مراقبش باش


اگر چه تیپ ، خوش باشد جوان را

بدون دین شود دردی عظیما


اگر ایمان و باور با جوانی

با ذرّه ای علم سهیم باشد


آن موقع جوان جوانی لایق برای اسلام می شود

جوانی دوره اش ، دوره سالمی خواهد بود .



پیشاپیش میلاد با سعادت حضرت فاطمه زهرا ( س ) و روز زن و هم چنین روز طبیعت ( 13 فروردین ) مبارک ........

( احتمالاً ) چند روزی استراحت و مرخصی  ،،،، بازم !!!!!!!!!!!!!



سال نو مبارک



بگردان حال ما را ...


نمی دانم کدامیــن فال امسال
به ما خواهد نماید چهره و خال

ولی با صـدق می گویم خدایا !

بگردان حال ما را بهتــرین حال


ع.ف

1370/01/01

قالب شعر : دوبیتی
وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن فعولن

نام بحر : هزج مسدس محذوف



سال نو را به تمام سروران و دوستان عالیقدرم تبریک عرض می کنم . و آرزومندم سال 95 برای تک تک عزیزان بزرگوارم سال پیــــــــروزی و رسیدن به آمال و آرزوهایشان باشـد .










حیفِ من نیست ؟


صمیمانه ترین درودها نثار دوستان بزرگوارم ........ بزرگواران ببخشید اگر این مثنوی بازم مدتی تاخیر شد ............ آخه این بار جــداً و حتماً مهلتی  بایست تا خون شیـــــــر شد و بالآخــره انتظار به سر رسید و دو هفته پیش یعنی دقیقا ساعت 10 صبح دو جمعه قبل ( 94/11/23 ) «  پارسا  » کوچولوی ما ، پنجمیـــــــن عضو خانواده پا به این دنیای شیــرین و دل نکندنی گذاشت ...........  بابت تاخیــــــرم مجدّداً عــــذر می خواهم و امیـدوارم عذرم را پذیرا باشیــــد ................ و برای عذر تقصیـــر غزلی را که دیروز شنبه ( 94/12/8 )  ساعت 10 صبـــــح تو خیابان داخل ماشین نوشتم تقدیمتان می کنم  :



حیفِ من نیست ؟


من که عمری است به چشمان تو عادت دارم
حیــــــــفِ من نیست به اغیار حسادت دارم ؟

دیگران پیش رخت سهـــــــل به معراج روند
ممتنع من که چنیـــــــــــــن منع سعادت دارم

روز و شب عشـق تو می پروم ای گل به دلم !
ذکر عشــــــــــــقت که کنم حالِ عبادت دارم

چشمِ تو می کِشد و می کُشدم با این وضـــــع
تیـــــــــــــــــر چشمان تو را باز ارادت دارم

دستم از دامنت ای مرحم غــــــم کوتاه است !
لااقل یاد کن از مـــــــــــــن که به یادت دارم

رد کنی یا نکنی میـــــــــــل دلم جانب توست
دزدکی از تو به هـــــــــر لحظه عیادت دارم

سوی من نیـــــــــــم نگاهی و جوابی به سلام

بنما مرحمتی قصــــــــــــــــــــد شهادت دارم



94/12/08
ع.ف


قالب شعر : غزل
وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن
نام بحر : رمل مثمن مخبون محذوف




ظهور عشق

ظهور عشق


از قلّه های سعادت دمید نور عشق
فرخنده باد و مبارک قدوم حور عشق

محراب صبح شکُفت امشب از کران شور
تا در صـراحت اخلاص دید سور عشق

آسوده شد دل مجروح بیـدلان ، سحر
شاید حرارات مستی رساند شور عشق

راز درون دل از دست دادگان مست
سربسته بود و هویدا شد از حضور عشق

دل را که مرده غـم بود زنده ساخت باز
موسای عصـر ستم در ورای طور عشق

بخشیـد در رگ غیرت یگانه تک سوار
با آن قیامت مشهور خود غرور عشق

یارب ! جهان به نیایش نشسته است تا
تا بی نهایت غایت شود سرور عشق

شور و نشاط و ظفر تا ظهور لطف کن
برچشم مانده به درهای تا  ظهور عشق


1373/11/15
ع.ف


ایام الله دهه فجر بر فجرآفرینان راستین مبارک باد ! ..........





من که می خواهمت ....

سلام .............

سرورانم ، دوستان عالی مقام ! ببخشید اگر این مثنوی مدّتی تاخیر شد ، آخه مدّتی بایست تا خون شیــــر شد .

بابت عذر تقصیـــــر شعری را تقدیم گل روی همه بزرگوارنم می کنم . امید قبول افتد و در نظر آیـد .................




من که می خواهمت . . .


در بساطت همیشـــــــــه چایی هست
مهـــــــــــــــــربانیّ و دلربایی هست

آشنایان به گردتان جمعنــــــــــــــــــد
بس که شیــــــــرینی و صفایی هست

من که فـــــــــــــــــــــــعلاً خرابتم آیا
قصــــــــــــد دیدار یا تجلّایی هست ؟

می رسم تا حضــــــــــــور چندین بار
شاید این کار مــــــــــن خطایی هست

مــــن که می خواهمت ، دلم با توست
شاهـــــــــــــدم اشکی و خدایی هست

فکر و ذکرم فقـــــــــــــــط شما هستید
روز و شــــــــب در دلم دعایی هست

می خــــــــــرم ناز چشمتان یک عمر
با خرابت اگــــــــــــــــر وفایی هست

کارتان ، کار خـــــــــــــــــوب علّافی
کار پر پـــــــــــول و پر نوایی هست

دورتان پر همیشـــــــــــــــــــه از آدم
چون که خــــون گرمی آشنایی هست


94/05/19
ع.ف


قالب شعر : غزل
وزن شعر : فعلاتن مفاعلن فعلن
نام بحر : خفیف مخبون محذوف



گل بوسه های عاطفه


گرم ترین درودها خدمت تمامی دوستان گلم :


موضوع :  مرخصــــــــــــــــــــــــــــی فعلا تمام شد .........


سروران ارجمندم ، دوستان گرامی ام ! از حضور بزرگوارتان صمیمانه سپاس گزارم و قدردان دیدگان پرمهـرتانم .......  به حول و قوه الهی ایام امتحانات تمام شد و تقریبا رضایت بخش ( معدلم 17/5 ) حالا دیگر  باید تا چند روز آینده منتظر بمانم تا « مسافر کوچولو » ی در راهم از راه برسد فعلا که اسمش را خواهرش « نـدا » و داداشش « رضا » ، « پارسا » گذاشته اند ، تا نظر دوستان گلم چی باشد ............




گل بوسه های عاطفه


گل بوسه های عاطفه دیگر پر از ستاره نیست
در چشم های بی تب مستان گُر شراره نیست

تصویر حس سه بعدی و احساس های ما کدر
افسوس ! درک عاطفه را کار با اشاره نیست

مرداب غرق در تب آتش منم که بنده را
پوشش برای این تنم از موج پاره پاره نیست

در خلوتی که داغ سکوتش مصیبتی است تلخ
خلوت گزیده را به تماشای داغ چاره نیست

از پشت شیشه های نم آلود مات زندگی
کس را حساب عمر هدر رفته اش شماره نیست

کوشش کنیم و کوششی از نو برای درک حس
هرچند حسّ را به طلب فرصتی دویاره نیست

در سینه های یخ زده دل های سنگ پاره را
جز عشق چیز دیگر از این بهترین عصاره نیست

فانوس راه بسته تاریک زندگی است عشق
این چلچراغ را بگزین جای استخاره نیست


76/11/01

ع.ف

قالب شعر : غزل
وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن فعل
نام بحر : طویل ( مضارع مثمن اخرب مکفوف )


اهورا و اهریمن . . .

اهورا و اهریمن . . .

ما که چشــــــــــم آشتی از زندگانی داشتیم
زندگی را پایـــــــــــــــــگاه آشتی پنداشتیم

با خدا به ستیـــــزه سر برداشته نا خواسته
خواستـــــــــــه جایی برای آشتی نگذاشتیم

دوستی کردیم با خلـــــــــــق خدا جای خدا
دشمنانه با خدا به ستیــــــــزه سر برداشتیم

پشتوانه جــــــــــز اهورا اهرمن را ساخته
زندگی را پشتوانه اهــــــــــــرمن برداشتیم

دوستان انگاشتیــــــــم اهریمنان را بی خبر
بی خبـــــر چون دوستان اهریمنان پنداشتیم

دل به مستی جوانی داده بیـــــــــــن دوستان
دوستانه پرچـــــــــــم صلح و صفا افراشتیم

ریشه احساس بودن را چو سوزاندیم خویش
تخم هر آن چه تهی بودن به دل خود کاشتیم

دور ماندیم و جـــــــدا از دین و ایمان و خدا
آه های بی جهــــــــت بس روی هم انباشتیم

72/09/11
ع.ف
قالب شعر : غزل
وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
نام بحر : رمل مثمن مخبون