گل بوته های شعر و ترانه ( دفتر دل نوشته ها )

دل نوشته های خودم در تنهایی خودم به خاطر خودم و برای خاطر خودم . . .

گل بوته های شعر و ترانه ( دفتر دل نوشته ها )

دل نوشته های خودم در تنهایی خودم به خاطر خودم و برای خاطر خودم . . .

آیندۀ برجام

آیندۀ برجام

تو که خوش تیپی و وزرشکاری
خوشدلی ، خوش قد و بالا داری
بر و رویت گُل و دل مثل عسل
پاکی و پاکی تو بوده مثل
ارث از اصل و نجابت داری
با گِل و نور قرابت داری
باد در کالبدت کم باشد
آب در خون و رگت سم باشد
سلسله جدّ تو در اندر جد
استوارند چه در جزر و چه مد
پدر محترمت پُرکار است
مادرت مذهبی و دیندار است
هر دو در سعی و تلاش و جریان
غم فردای تو در سینه نهان
فکر آنند که خوشبخت شوی
سیر در خوابِ خوشِ تخت شوی
شغل و آیندۀ تو هست مهم
گریه و خندۀ تو هست مهم
هم برای پدرت هم مادر
مدرسه ، جامعه حتی خواهر
........
حال ، تو با همه شیّادی
فکر کردی بروی صیّادی
فارغ از درسَت و دفتر باشی
روز و شب در پی کفتر باشی
گوشی و جت روم و یاهو بازی
تلگرام و تو و رؤیاسازی
گل من ، تازه گلی کامل باش
غنچه ای در خطری عاقل باش
حیفِ تو در پی گوشی بروی
پی علاف فروشی بروی
سر تو گرم شود با گوگل
گِل نمالان به سرت کو؟ کو گل ؟
با توام با تو که در مدرسه ای
سخت درگیر تب هندسه ای
گوش کن جان دلم حرف پدر
برحذر باش نپیچانی سر
سرِ آنی که بپیچانی حرف
سر بی عقل کنی داخل برف
ول کنی درس خود و مدرسه را
شکل غربیش کنی البسه را
ترک تحصیل کنی ول باشی
پی موچینی و ریمل باشی
ابرو برداری و با موی فشن
با لب رژ زده تی شرت خفن
نخ نما پوشی و شلوارک تنگ
راست مانند خودِ لوله تفنگ
نه مشخّص که زنی یا دختر
نه که مردی و نه از جنس پسر
پدر از کار تو شرمنده شده
کار تو مایۀ هر خنده شده
........
پسران سوی تو با دوز و کلک
می نمایند نثارت متلک
سعیِ آنی که فراری باشی
چون که هستی سر سوزن ناشی
آن زمان فکر فرارت هستی
فکر جبران خسارت هستی
سوی افیون و مخدّر وای وای
مادرت از تو مکدّر وای وای
پدر و مادرت از غم ای وای
پشتشان از غم تو خم ای وای
آن همه خون جگر خوردنشان
شد هدر سعی بسی بردنشان
........
آنچه گفتم همه شاید باشد
سعی کن سعی نباید باشد
سعی کن جدّی و کوشا باشی
آفریننده و پویا باشی
ترک تحصیل نکن جان و جگر
خون نکن در دل مامان و پدر
جامعه سخت به تو محتاج است
ترک تحصیل تو نوعی باج است
باج باید ندهی مشکل را
روی مشکل ننهی مشکل را
ترک تحصیل تو باج است به غرب
شرق را هم قلمت باشد حرب
جنگ باید بکنی با مشکل
مشکل خویش کشانی در گِل
جامعه مرد کهن می خواهد
گاو نر ، اهل سخن می خواهد
خرمن و مدرسه لازم دارد
گندم و هندسه لازم دارد
کارگر لازم و دکتر لازم
صفرسرباز و رآکتور لازم
جامعه ناو بزرگی است غریب
ناوربر لازمِ این ناو عجیب
باید این ناوبر دریایی
ناخدایی برساند جایی
تو و امثال تو باید روزی
با فداکاری و با دلسوزی
صاحب کشور ایران باشید
وارت ملک سلیمان باشید
با تراشیدن مو یا ابرو
مشکل از سر نرود یا از رو
با فشن کردن مو هرگز نیز
کاری انجام نگیرد ناچیز
درس باید که به انجام رسد
کار « برجام » به فرجام رسد
کار آیندۀ برجام توراست
باید انجام دهی کار ، تو راست
حال بهتر که بگیری تصمیم
پیش تصمیم توام من تسلیم

95/06/25
ع.ف

قالب شعر مثنوی
وزن شعر : قعلاتن فعلاتن فعلن
نام بحر : رمل مسدس مخبون محذوف